للناس” و يا در حديث ديگري ميفرمايد: “المسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده” مسلمان را کسي ميداند که مسلمان از زبان و دست او در امان باشند.
در جايي ديگر مثل همين بيت را فردوسي سروده است:
بترس از خدا و ميازار کسي ره رستگاري همين است و بس
اي کاش حاکمان و محکومان به توصيه حکيم فرزانه، عمل ميکردند!
هميشه پيش يزادن نيايش کنيد شب تيره او را ستايش کنيد
يکي از آموزههاي اسلام در مقوله تزکيه نفس و تاديب آن دعا و نيايش در سحرگاهان و شب هنگام است زماني که مردمان در خوابند و عاشقان معبود بيدار، با او خلوت کرده و راز و نياز ميکنند اميد مغفرت دارند و از عذاب روز باز پسين در هراسند.
حکيم نيک ميداند برايتربيت رجال و مردان خدايي نيايش شب هنگام بسيار اساسي و ضروري است.
“يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ” (انعام: 52)
ترجمه: “کساني که سحرگاهان و شامگاهان خداي را به فرياد ميخوانند و منظورشان (تنها رضايت) او است.”
ستودن نداند کس او را چو هست ميان بندگي را ببايدت بست
آنچنان که شايسته است نميتوان حق خداوندي را در پرستش و ستودن او بجاي آورد و بايستي تا آنجا که ممکن است کمر بندگي بسته و در مسيربندگي و عبوديت خداوند حرکت کنيم (ما عبدناک حق عبادک)
بدين آلت راي جان و زبان ستود آفريننده را کي توان؟
اين بيت همچنين اشاره به معناي فوق دارد چنانچه شيخ سعدي -عليه الرحمه- هم بيان نموده است:
بنده همان به که زتقصيرخويش عذر به درگاه خداي آورد
ور نه سزاوار خداونديش کس نتواند که بجاي آورد
(سعدي،گلستان،ب1-2)
بلکه بايستي:
پرستنده باشي و جوينده راه به ژرفي به فرمانش کردن نگا
آري بايستي در مسير بندگي باشي تا راه خدا را پيدا کني و خدا نيز راهش را به تو نمايان خواهد کرد.
“وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ”(عنکبوت: 69)
ترجمه: “کساني که براي (رضايت) ما به تلاش ايستند و در راه (پيروزي دين) ما جهاد کنند. آنان را در راههاي منتهي به خود رهنمود (و مشمول حمايت و هدايت خويش) ميگردانيم. وقطعا خدا با نيکو کاران است. (وکساني که خدا در صف ايشان باشد پيروز و بهروزند).”
حکيم فرزانه توس شايد آمال و آرزوي خود را در حاکماني جستجو ميکند که يزدان پرست باشند نه هوي و خود پرست، سلاطين و حاکماني چون مست قدرت هستند، از ريختن خون و تعدي و تجاوز به حقوق مردم ابايي ندارند چرا که خدا و روز پسين را باور نميدارند. چنانچه فرعون به حدي از خود پرستي وتکبر رسيد که گفت: انا ربکم الاعلي.
“قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيکُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيکُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ” (29)
ترجمه: “و فرعون گفت: من جز آنچه صلاح ديدهام و پيشنهاد کردهام صلاح نميبينم، و من جز به راه هدايت و منتهي به سعادت، شما را رهنمود نميکنم. “
فردوسي شرط اساسي را براي حاکم يزدان پرست بودن او ميداند تا مردمان در رفاه و آسايش بسر برند:
آنچنان نباشد که او را اينچنين دعا کنند: خدايا جانش بستان!!!!
ز فرمان و رايش کسي نگذرد پي مور بي او زمين نسپرد
شاعر توس اشاره به قدرت مطلق خداوند نموده، کسي را ياراي خروج از حکم او نيست و هيچ جنبدهاي بدون امر و فرمان او توان و اجازه حرکت ندارد، حتي جانور ريز و ناچيزي مثل مور نميتواند پاي خود را بلند کرده و گام بر دارد. شاعر با نهايت بلاغت آنرا بيان کرده است.
به يزدان گراي و به يزدان پناه بر انـدازه زو هرچه بايـد بخـواه
به يزدان پناه و به يزدان گراي که اويست بر نيک و بد رهنماي
حکيم فرزانه در دو بيت با مصرعهاي اول مشابه ، دعوت به خداي جوي و پناه بردن به خدا ميکند، چرا که خداست راهنماي بشر تا راههاي نيک و بد را به او بشناساند و او را در مسير بندگي خود قرار دهد.
“وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ” (عنکبوت: 69)
در مصرع دوم بيت اول آدمي راترغيب ميکند تنها از خداي هر چيز را بهاندازه بخواهد، نه از هيچ ديو وآدمي يا بت و سنگي و يا مزار و قبهاي.
نيايش ز اندازه بگذاشتند همه در زمان دست برداشتند
به نيروي يزدان بيابيم دست بدان بد کنش مردم بت پرست
چو نوميد گردد ز يزدان کسي ازو نيک بختي نيابد بسي
در اين ابيات شاعر تنها با توسل، به نيروي لا يزال الهي و عجز و لابه کردن به درگاه او، اميد تسلط بر کافران و بت پرستان را دارد. و نا اميدي از رحمت خدا را جز بدبختي و گمراهي نميداند که بر گرفته از آيه:
“قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ” (حجر: 56)
ترجمه: “گفت: چه کسي است که از رحمت پروردگارش مأيوس شود. مگر گمراهان (بي خبر از قدرت و عظمت خدا!)”
بترسيد يکسر ز يزدان پاک مباشيد ايمن بدين تيره خاک
خوف از خدا اساس بندگي است چرا که خوف از خدا موجب نهي نفسي از هوي و هوس ميگردد. بنده واقعي خدا فکر روزي را ميکند که بدين خاک تيره چهره در نقاب بر کشد و ياد مرگ را فراموش نميکند:
“وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى” (نازعات:40- 41)
ترجمه: “و اما آن کس که از جاه و مقام پروردگار خود ترسيده باشد. و نفس را از هوي و هوس بازداشته باشد قطعا بهشت جايگاه او است.”
زيزدان شناسيد يک سر سپاس مباشد جز پاک يزدان شناس
تنها سپاس و ستايش را متعلق به يزدان دانسته و از انسانها ميخواهد پاک از شرک و خرافات و عادتهاي پليد باشند و خداي را آنچنان که شايسته است بشناسند.
“مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ” (حج: 74)
ترجمه: “آنان خداي را آن گونه که بايد بشناسند نشناختهاند (چرا که سنگها و ديگر آفريدگان عاجز و ضعيف راهمتاي خدا ميسازند) به حقيقت خدا توانا (بر هرکاري و) چيره (بر هرچيزي) است. (چرا که همه کائنات را آفريده است او همچو بتان و معبودان دروغين نيست که بر آفرينش مگسي توانايي ندارند)”
مني چون به پيوست با کردگار شکست اندرآورد و برگشت کار
مثال فرعونيان است هنگاميکه انا ربکم الاعلي ميگويند وخدا آنان را عبرتي براي جهانيان قرار داد. وقتي که فرد به اوج قدرت مادي و جاه و مقام ميرسد بيشتر بايد شاکر نعمتهاي خدا باشد… اما واي به روزي که دچار عجب و غرور گردد آن وفت است که کار بر ميگردد و بختش واژگون ميگردد. بهقول امام شافعي: ما طار طير و ارتفع الا کما طار وقع.
و چنين است اين بيت نيز:
چه گفت آن سخنگوي با فر و هوش چو خسرو شوي بندگي را بکوش
ز هـر بـــد بـه دادار کيهــان پنــاه که او راست بر نيک و بد دستگاه
خداوند در سورههاي قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس آدميان را فرا ميخواند از بديها و شرور به خداي يگانه پناه برند تا از شر اين مخلوقات در امن باشند. اشاره فردوسي برخاسته از اين سورهها ميباشد:
کند برتو آسان همه کار سخت ز راي دلفروزو پيروزبخت
هنگاميکه به خداي جهانيان پناه بري همه کارهاي سخت را بر تو آسان ميکند چرا کهانديشه و فکر تو را از موجودي غير خدا پاک ميسازد و سرانجامي نيکو را نصيبت ميگرداند.
چو يزدان بود يار و فريادرس نيازد به نفرين ما هيچ کس
حکيم خدا پرست در اين بيت دامن خود را از شرک در دعا و استغاثه پاک ميکند و تنها خدا را يار و فريادرس ميداند، نه آدميان نه جنيان نه سنگ و چوب. اين معنا و مفهوم اياک نعبد و اياک نستعين است. و اين خود بيانگر خلوص توحيد اين دهقان شاعر بوده است:
پس آنکه بگويش کهترس خداي بيايد که باشد به هر دو سراي
ترس و خوف از خدا را شاعر مدح نموده و آنرا مايه سعادت در هر دو سراي ميداند:
ازويست نيک و بد و هست و نيست همه بندگانيم و، ايزد يکيست
خدا را قوه فاعل در هستي ميداند و معتقد است حسن و قبح عقلي نيست، بلکه منتسب به وحي ميداند. تعجب اين است بسياري از نويسندگان و محققين او را از معتزله شمردهاند گويا اين بيت شعر را نديدهاند يا… شايد هم ناديده انگاشتهاند:
جز او را مخوان کردگار سپهر فروزنده ماه و ناهيد ومهر
وزو بر روان محمد درود به يارانش بر هريکي برفزود
بيت اول همچون موارد ديگر اقرار به توحيد ربوبي پروردگار است ودربيت دومترجمه: اللهم صلي علي محمد و صحبه. يا بعبارتي ديگرشعار لا اله الا الله و محمد رسول الله اقرار به الله و به نبوت محمد وسلام درود بر ياران رسول خدا، آناني که چراغي پر فروغ بودند که يار و همدم پيامبر اسلام بودند بديهي است اگر فردوسي نهج شيعي ميداشت ميبايست صحابه را لعن و نفرين کند نه درود بفرستد.
توحيد اسماء و صفات در باور ابوالقاسم فردوسي:
زنام و نشان و گمان برتر است نگارنده بر شده پيکر است
نيـابــد بــدو انــديشــه راه که او برتر از نام و جايگاه
عظمت و بزرگي خداوند را ياد کرده وخدا را از گمان و انديشه انسان برتردانسته است:
“ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ وَکِيلٌ (102) لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ” (انعام: 103)
ترجمه:”آن (متصف به صفات کمال است که) خدا و پروردگار شماست. جز او خدايي نيستٍ؛و او آفريننده ي همه چيز است. پس وي را بايد بپرستيد (وبس؛چرا که تنها او مستحق پرستش است و حافظ و مدبر همه چيز است چشمها (کنه ذات) او را درنمييابند، و او چشمها را درمييابد (و به همه دقايق ورموز آنها آشناست) و او دقيق (است و با علم کامل و اراده شامل خود به همه ريزهکاريها آشنا و از همه چيزها) آگاه است.”
که هست او ز فرزند وزن بينياز به نزديک او آشکار است راز
بيابي چو گويي يزدان يکيست ورا يار و رهنما و انباز نيست
(ج9/ص97)
مصرع اول بيت اول و دوم تفسير” ( قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ (3) وَلَمْ يَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ (4) است. خدا بينياز و صمد است و خداوند را زن و فرزند نيست و رازها نزد خداوند آشکار هستند و چيزي از خدا مخفي نميماند.”
“(إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلا فِي السَّمَاءِ” (آل عمران: 5)
ترجمه: “شکي نيست که هيچ چيز نه در زمين و نه در آسمان از خدا پنهان نميماند (کوچک باشد يا بزرگ، پديدار باشد يا پنهان، دور يا نزديک).”
يکي را برآرد به چرخ بلند يکي را خوار وزار و نژند
اين بيت تفسير و معناي اين آيه ميباشد: “قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِي الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِکَ الْخَيْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ” (آل عمران:26)
ترجمه: “بگو اي پروردگارا! اي همه چيز از آن تو! تو هر که را بخواهي حکومت و دارايي ميبخشي و از هر که بخواهي حکومت و دارايي را باز پس ميگيري، و هر کس را بخواهي عزّت و قدرت ميدهي و هر کس را بخواهي خوار ميداري، خوبي در دست تو است و بيگمان تو بر همه چيز توانايي.”
بدانگه که لوح آفريد و قلم بزد بر همه بودنيها رقم
فردوسي حکيم در اينجا اشاره به تقدير الهي دارد چنانچه در حديث پيامبر آمده است:”رفع القلم و جفت الصحف”. و اين بيانگر آشنايي وي بر احاديث نبوي شريف دارد.
4-1-2. توحيدشناسي در دين زرتشت
ماهيت آيين زرتشت با توجّه به سرودههاى مذهبى گات، ماهيتى